امارات متحده عربي


شبه جزيره مسندم (امارات متحده عربي) در طول تاريخ، بارها بين ايرانيان و حکام شرق عربستان دست به دست شده است، اما با آغاز حکومت کريم خان زند، براي هميشه حاکميت گاه و بي گاه ايران بر سرزمين مسندم از بين رفت و در عوض وهابيان، کنترل عمان و کرانه هاي مسندم را در اختيار گرفتند. هم زمان با توسعه ي وهابيت، نفوذ خاندان قاسمي در اين سرزمين، گسترش يافت، ولي اين خاندان در آخرين رويارويي با نيروهاي انگليسي (1891/1270) به تسليم آنان در آمدند. از آن پس، قبايل مسندم به فرمان و حاکميت بريتانيا گردن نهادند و تحت الحمايگي آن را پذيرفتند. با اين وصف، هيچ گاه تنش و اختلافات بين اين قبايل تا 1329 / 1950 که وضعيت جغرافيايي و مرزي اميرنشين ها تثبيت شد، خاتمه نيافت. در پي خروج بريتانيا در 1350 / 1971 از خليج فارس، اميرنشين ها اقدام به تأسيس فدراسيون امارات متحده عربي کردند. (1)
گفته مي شود وحدت فدرالي اين کشور، موفق ترين وحدت در دنياي عرب به شمار مي رود به گونه اي که حتي جنگ عراق عليه ايران نتوانست به تفرقه و گسستگي اميرنشين هاي امارات متحده عربي در حمايت از ايران و يا عراق منجر شود. اما به نظر مي رسد که نظام فدرالي امارات بتواند در مقابل هر خطر خارجي و داخلي ديگر، مستحکم باقي بماند؛ زيرا خصوصيت حکومت فدرالي، امارات را در مقابل تهديدات دروني و بيروني، بيش از ساير کشورهاي منطقه، شکننده و آسيب پذير مي سازد. به بيان دقيق تر، اختلافات زيادي بين امير نشين ها وجود دارد که ادامه ي اتحاد سياسي دروني امارات متحده عربي را در معرض خطر قرار مي دهد، از جمله:
1. بين شيخ نشين هاي هفت گانه و نيز بين آن ها و هر يک از کشورهاي همسايه اختلافات مرزي به چشم مي خورد؛
2. اعضاي فدراسيون بر خلاف تعهدات اوليه، از پرداخت سهم خود به اتحاديه خودداري مي کنند؛
3. کشورهاي عضو توجهي به رعايت و اجراي مقررات و تصميمات شوراي عالي اتحاديه نشان نمي دهند؛
4. رقابت در زمينه ي اجراي برنامه هاي عمراني در ابعاد صنعتي و اقتصادي به وفور ديده مي شود؛
5. برخي از اقدامات شيخ زايد آل نهيان (حاکم ابوظبي و امارات متحده عربي) بدون مشورت با اعضا صورت مي گيرد. به عنوان مثال: اعطاي درجه سرتيپي به پسر هجده ساله اش و نصب وي به مقام فرماندهي کل نيروهاي مسلح.
6. علاوه بر آن، اختلافات فرهنگي و فکري بين شيخ زايد آل نهيان و شيخ راشد بن سعيد آل مکتوم (حاکم دبي و نائب رئيس اتحاديه) که به ترتيب پرورش يافته محيط روستايي با فضاي بسته و محيط شهري با ارتباطات فرهنگي وسيع با عالم خارج اند، به افزايش درگيري ها دامن مي زند. (2)
طرح تشکيل فدارسيون امارات متحده عربي، عمدتاً ناشي از دو عامل ايجاد خلأ امنيتي در پي خروج قواي انگليسي از خليج فارس و نگراني از گسترش موج مارکسيستي در منطقه از سوي مبارزان ظفار بوده است. از اين رو، يک ماه پس از اعلام نظر دولت بريتانيا مبني بر خروج سربازانش منطقه، شيوخ ابوظبي و دوبي، طرح ايجاد يک اتحاديه مشترک را پايه ريزي کردند. طرح تشکيل فدراسيون امارات متحده عربي به تصويب نه امير نشين ابوظبي، دوبي، شارجه، رأس الخيمه، ام القوين، فجيره، عجمان، قطر و بحرين رسيد. اما اختلاف بر سر مقر و رياست فدراسيون و... باعث جدا شدن و اعلام استقلال بحرين، قطر و رأس الخيمه در 1350 / 1971 از اتحاديه فوق گرديد. دولت امارات متحده عربي در همين سال بدون سه امير نشين مذکور، موجوديت رسمي خود را اعلام کرد. ولي در پي شکست اجلاس فوق العاده اتحاديه عرب به منظور رسيدگي به اشغال جزاير از سوي ايران، رأس الخيمه در 1351 / 1972 به امارات متحده عربي پيوست. (3)
ابوظبي وسيع ترين، نيرومندترين و مهم ترين عضو امارات متحده عربي است. دوبي پر جمعيت ترين عضو و نيز مرکز فعاليت هاي اقتصادي و تجاري امارات به شمار مي رود. شارجه که به علت بالا بودن سطح نسبي تعليم و تربيت، از ديگر اميرنشين ها متمايز است. تنها شيخ نشين امارات است که با تمام اميرنشين ها و نيز با کشور عمان، مرز مشترک دارد.
رأس الخيمه، کوچک ترين عضو امارات و از نظر کشاورزي، پيشرفته تر از همه است. سه امير نشين ديگر (ام القوين، فجيره عجمان) از لحاظ بازرگاني و کشاورزي، عقب مانده تر از بقيه هستند، و اکثر مردم آن ها، از طريق ماهي گيري، کشاورزي، دريانوردي و صيد مرواريد زندگي مي گذارند.
جمعيت امارات متحده عربي، بر پايه سرشماري 1359 / 1980، 1.040.275 نفر بود که 42 درصد آن، از اعراب عدناني يا عرب هاي مهاجر شمال عربستان سعودي، پنج درصد از ايرانيان، هندي ها، پاکستاني ها و بقيه از ديگر کشورها هستند. 96/7 درصد از کل جمعيت اين کشور، مسلمان و بقيه عمدتاً مسيحي و تعداد اندکي از آنان بودايي و هندو هستند. اکثر سکنه بومي و بخش عمده مهاجرين، از جمله مهاجرين جنوب ايران، مالکي مذهب و تعداد کمي از آن ها وهابي و خوارج اباضي مذهب به شمار مي روند. بيست درصد از کل مسلمانان امارات متحده عربي شيعه اند که اکثراً از ايران، عراق و لبنان به آنجا کوچ کرده اند و نيز، سرمايه داران صاحب نفوذ امارات متحده عربي، به ويژه دوبي از شيعيان بحرين مي باشند. (4)
ادعاي بي پايه امارات متحده عربي در مورد جزاير ايراني به ويژه ابوموسي، بحراني ترين مسأله موجود بين ايران و آن کشور در سال هاي اخير بوده است. گرچه به ظاهر بحران پس از ممانعت مقامات ايراني از ورود غير مجاز کارگران هندي و پاکستاني در استخدام شارجه به جزيره ابوموسي در 1371 / 1992 آغاز شد، ولي ريشه اصلي اين بحران را بايد در تاريخ منافع ابر قدرت ها مشاهده کرد. اما همه ي اسناد قديم و نشان از تعلق اين جزاير به ايران دارد. يکي از مهم ترين ادله حاکميت ايران بر اين جزاير، اعترافات انگليسي هاست که سال ها غاصبانه بر اين جزاير حکومت کرده اند. همه نقشه هاي جغرافيايي که انگليسي ها به دلايل مختلف از منطقه تهيه کرده اند، جزاير را تحت حاکميت ايران نشان مي دهد. «لرد کروزن» وزير امور خارجه اسبق انگليس در کتاب «ايران و قضيه ايران» و «سردنيس رايت» کاردار سفارت بريتانيا در تهران در کتاب «انگليسي ها در ايران» حاکميت بندر لنگه و جزاير اطراف را از آن ايران دانسته اند. (5)

پي نوشت :

1. کشورها و مرزها در منطقه ژئوپليتيک خليج فارس، پيروز مجتهدزاده، ترجمه ي حميدرضا ملک محمدي نوري، ص 5، 6 و 164.
2. همان، ص 1 - 4 و 180.
3. امارات خليج فارس و مسئله نفت، سالم الجبير الصباح، ترجمه ي علي بيگدلي، ص 92 - 96.
4. دائره المعارف تشييع، جمعي از نويسندگان، ج 2، ص 328.
5.کشورها و مرزها در منطقه ژئوپليتيک خليج فارس، پيروز مجتهدزاده، ترجمه حميدرضا ملک محمدي نوري، ص 93 - 115.

منبع:کتاب مسايل منطقه اي ايران